سما جون سما جون ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
زهرا جون زهرا جون ، تا این لحظه: 20 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

روزمره های دخترانم

مهمونا

شنبه و یه شنبه طبق معمول درگیر کلاسای دخترا بودیم ... از این هقته ترم 2 نقاشی سما جون شروع شده و دختری خودش با ذوق میره و سر کلاس هم به خانوم مربی گفته ... شما به من کمک نکنین ... من خودم میتونم و واقعا هم میتونه .... این هفته دخترا چشم انتظار زن دایی جدید بودن ... صبح سه شنبه زن دایی با مامان و باباش با قطار از اصفهون ... (: رسیدن خونه و همه دور هم بودیم و کلی ذوق کردن دخترا ... روز بعد تو خونه موندیم و چهارشنبه رفتیم امامزاده و خیابون گردی ... روز پنج شنبه هم همه خونه ما بودن ... خوشحالم که خونواده این یکی هم خونگرم هستند شب گفتم فک و فامیلا واسه دیدنِ شون بیان که تا دیر وقت سرگرم بودیم و سما جون کلی حرکات موزون از خودش بروز داد (:  ...
27 دی 1392

گذر زمان ...

اوههههههههه اینقدر درگیر نی نی فرتاز جون و کارهای خودمون شده بودم که نرسیدم بیام واسه آب و جارو اینجا ... اما از اتفاقات این مدت اومدن غیر مترقبه نی نی خاله فاطمه ، آبجی کوچولوی ساینا بود ... ( 10/10) خوشحالم که ساینا خوشحاله ... حیف که این دفعه نمیتونم برم تهران یعنی به این زودی نمیتونم برم ...قدمش پر خیر و برکت باشه ... چند روز تعطیلی دلمون میخواست بزنیم بیرون و آقا جان هم خالی کرده بودن اما خوب بی برنامه گی یه آدمایی !! تمام زندگی ما رو بهم ریخته!!! موندگار شدیم تو خونه ): یکی دو روز هم بارون خوبی اومد خدا رو شکر ... گهگاهی تو این مدت با هانیه می رفتیم دنبال خرید و ... یه روز هم یعنی چهارشنبه گذشته نگار با مامانش اومد و چند تا از کارد...
19 دی 1392

این هفته ...

اول هفته که مصادف بود با شب یلدا که خاله جون میخواست ولیمه فرناز جون رو بده ... همه خونواده این ور و اونور (: با هم بودیم .... چون خاله جون بهتر بود من اومدم خونه تا به کارهام برسم یکشنبه و دوشنبه معمولی گذشت من کلاس داشتم و رو یه آهنگ کار کردیم واقعا متنش زیبا و پر مفهوم بود جای تأمل داشت yesterday when i was young ...  خیلی زیبا بود ... دوشنبه فقط به رفت و روب خونه رسیدم ... سه شنبه همه سر کار خودمون بودیم ... چهارشنبه یه سر اومدم مدرسه که با اتفاقات خیلی خوبی مواجه نشدم ):  سر فرصت برات مینوسم دخترم ... نیاز به یه تجدید نظر کلی وجود داره ... بعد هم معاونت سما و بعد خونه ... 5شنبه خودت رو آماده امتحان کانون کردی و قول داده بودی...
6 دی 1392

یلدا

  شب یلدا رو با نی نی جدیدمون گذروندیم اولین شب یلدای ناز ناز خانم...یلدای همه تون مبارکککک گلای من عمرتون پاینده و طولانی قد شب یلدا ...
30 آذر 1392
1