مهمونا
شنبه و یه شنبه طبق معمول درگیر کلاسای دخترا بودیم ... از این هقته ترم 2 نقاشی سما جون شروع شده و دختری خودش با ذوق میره و سر کلاس هم به خانوم مربی گفته ... شما به من کمک نکنین ... من خودم میتونم و واقعا هم میتونه .... این هفته دخترا چشم انتظار زن دایی جدید بودن ... صبح سه شنبه زن دایی با مامان و باباش با قطار از اصفهون ... (: رسیدن خونه و همه دور هم بودیم و کلی ذوق کردن دخترا ... روز بعد تو خونه موندیم و چهارشنبه رفتیم امامزاده و خیابون گردی ... روز پنج شنبه هم همه خونه ما بودن ... خوشحالم که خونواده این یکی هم خونگرم هستند شب گفتم فک و فامیلا واسه دیدنِ شون بیان که تا دیر وقت سرگرم بودیم و سما جون کلی حرکات موزون از خودش بروز داد (: ...
نویسنده :
ملیحه
23:55